خاطرات نوراجوني
فكر ميكردم ميشه همه ي خاطرات دختري رو بنويسم و براي يه عمر ثبتشون كنم اولين خنده صدادارش، اولين روز كه تونست دست يزنه ،اولين روزي كه گفت د د و ب ب اما نشد يعني فرصتش نشد بچه داري واقعا وقتگيره اما شايدم مهم نباشه مهم اينه كه من از اين لحظات قشنگ دخترم لذت بردم حالا شايد روزش رو ننوشتم و حيف شد اما لحظاتش حسابي بهم انرژي داد ...
نویسنده :
مامان وبابا
16:59